Thursday, January 12, 2023

ملت و ناسیونالیسم

ملت و ناسیونالیسم

ارنست گلنر

تعاریف

ترجمه مهراب سرجوئی

ناسیونالیسم در درجه اول یک اصل سیاسی است که معتقد است واحد سیاسی و ملی باید همسو باشند. ملی گرایی به عنوان یک احساس یا به عنوان یک جنبش را می توان بر اساس این اصل تعریف کرد. احساسات ناسیونالیستی، احساس خشمی است که از نقض این اصل یا احساس رضایت از تحقق آن  برانگیخته می شود. جنبش ناسیونالیستی جنبشی است که توسط چنین احساساتی برانگیخته می شود.

راه های مختلفی وجود دارد که در آن می توان اصل ناسیونالیستی را زیر پا گذاشت. ممکن است مرزهای سیاسی یک کشور معین شامل باب میل همه اعضای یک ملت نباشد؛ یا می تواند همه آنها را شامل شود، اما برخی از خارجی ها را نیز شامل  شود، یا می تواند به هر دو روش در یک زمان شکست بخورد، نه اینکه همه اتباع را شامل می شود و در عین حال برخی از افراد غیر ملی را نیز شامل می شود. یا دوباره ممکن است ملتی بدون آمیختگی با بیگانگان در چندین کشور زندگی کند، به طوری که هیچ کشوری نتواند ادعای ملی بودن کند.

اما یک شکل خاص از نقض اصل ناسیونالیستی وجود دارد که احساسات ناسیونالیستی نسبت به آن کاملاً حساس هستند: اگر حاکمان واحد سیاسی متعلق به ملتی غیر از ملت اکثریت آن واحد سیاسی باشند که بر انها حکومت می کنند، برای ملی گرایان این یک نقض برجسته  کاملاغیرقابل تحمل دور از نزاکت سیاسی است. این می تواند از طریق ادغام قلمرو ملی در یک امپراتوری بزرگ یا با تسلط محلی یک گروه بیگانه رخ دهد. به طور خلاصه، ناسیونالیسم یک نظریه مشروعیت سیاسی است که مستلزم آن است که مرزهای اتنیکی نباید از مرزهای سیاسی  و به ویژه، مرزهای اتنیکی در داخل یک کشور معین عبور کنند - احتمالی که قبلاً به طور رسمی توسط این اصل در شکل گیری کلی آن حذف شده اند – نباید مرزهای سیاسی صاحبان قدرت را از بقیه جدا کنند.

این اصل ملی گرایی را می توان بر اساس روحیه اخلاقی و جهان شمولی ادعا کرد. ممکن است  و گاهی اوقات ، در انتزاع، ناسیونالیست هایی وجود داشته باشند که به نفع هر ملتی بی طرف بوده اند و سخاوتمندانه این دکترین را برای همه ملت ها به طور یکسان تبلیغ می کنند: اجازه دهند همه ملت ها سقف سیاسی خود را داشته باشند وهمچنین از گنجاندن ملت‌ها دیگردر زیر مجموعه آن خودداری کنند. هیچ تناقضی رسمی در حمایت چنین ناسیونالیسم غیر خودخواهانه وجود ندارد. به‌عنوان یک دکترین، می‌توان آن را با برخی استدلال‌های خوب مانند مطلوبیت حفظ تنوع فرهنگی،  برای یک نظام سیاسی بین‌المللی کثرت‌گرا و کاهش فشارهای داخلی در کشور‌ها حمایت کرد.

با این حال، در واقع، ناسیونالیسم اغلب نه چندان معقول و نه از نظر عقلانی متقارن بوده است. ممکن است همانطور که امانوئل کانت معتقد بود، تمایل به استثناء کردن خود یا پرونده خود، نقطه ضعف اصلی انسانی باشد که سایرین از آن سرچشمه می‌گیرند: و احساسات ملی را مانند هر چیز دیگری تحت تأثیر قرار می‌دهند مانند چیزی که ایتالیایی ها در زمان موسولینی آن را ناسیونالیسم خودگرایی مقدس می نامیدند.همچنین اگر ناسیونالیست‌ها نسبت به اشتباهاتی که ملتشان مرتکب شده اند و همانگونه علیه انهایی که مرتکب شده اند، حساسیت داشته باشند، ممکن است اثربخشی سیاسی احساسات ملی دچار اختلال شود.

اما فراتر از این ملاحظات، موارد دیگری نیز وجود دارند که به ماهیت خاص جهانی که اتفاقاً در آن زندگی می‌کنیم، گره خورده‌اند، که علیه هر گونه ملی‌گرایی بی‌طرف، عمومی و معقولانه شیرین مبارزه می‌کنند. به ساده ترین بیان ممکن: تعداد بسیار زیادی از ملت های بالقوه روی زمین وجود دارند.همچنین کره ما فضای معینی برای واحدهای سیاسی خودمختار و یا کشورهای مستقل دارد. بر اساس هر محاسبه معقولی، تعداد (ملت های بالقوه) احتمالاً بسیار، بسیار بیشتر از تعداد کشورهای احتمالی قابل دوام باشد. اگر این استدلال یا محاسبه درست باشد، نمی‌توان همه ناسیونالیسم‌ها را در یک زمان ارضا کرد. رضایت برخی باعث ناامیدی  دیگران می شود. این استدلال بیشتر و بی اندازه  این واقعیت را تقویت  می کند که بسیاری از ملت های بالقوه این جهان  تا همین اواخر در واحدهای سرزمینی فشرده زندگی نکرده اند (نمی کنند)، بلکه در مدل های پیچیده با یکدیگر درآمیخته بودند. نتیجه این است که یک واحد سیاسی سرزمینی تنها در صورتی می تواند از نظر قومی همگن شود که همه غیر ملیت ها را بکشد، اخراج کند یا جذب کند. عدم تمایل آنها به چنین سرنوشتی ممکن است اجرای مسالمت آمیز اصل ناسیونالیستی را دشوار کند.

البته، این تعاریف مانند بسیاری از تعاریف دیگر، باید با قضاوت صحیح اعمال شوند. اصل ناسیونالیستی، همانطور که تعریف شده است، با حضور تعداد کمی از خارجیان مقیم، یا حتی با حضور گاه به گاه خارجی ها در یک خانواده حاکم ملی، نقض نمی شود. نمی توان  به طور دقیق بیان کرد که چه تعداد خارجی مقیم یا اعضای خارجی طبقه حاکم باید وجود داشته باشد تا این اصل عملاً نقض شود. هیچ درصد مقدسی وجود ندارد که در زیر آن بیگانگان را به خوبی می توان تحمل کرد و بالاتر از آن توهین آمیز شمرد و امنیت و جان انها در خطر باشد. بدون شک این رقم با شرایط متفاوت خواهد بود. با این حال، عدم امکان ارائه یک رقم کلی کاربردی و دقیق، سودمندی تعریف را تضعیف نمی کند.

No comments: