پیشنهاد,
دفتر سیاسی ساحل مکران,
ترجمه مهراب سرجوئی
مورخ 24 سپتامبر
1915
من می دانم که
این خواست دولت است که به هیچ وجه نیرویی از هر نوع به مکران اعزام نشود.
یعنی تا زمانیکه بتوان اقدامات لازم علیه
کسانیکه قدرت انگلیس را نادیده گرفته اند انجام داد, لازم است برنامه هایی را در
نظر بگیریم تا انجایی که ممکن است مرز حفظ شود, اعتماد به ما احیا شود, وبه قدرت
اجرایی فرصت منصفافه ای داده شود
با توجه به وضعیت هرج مرج فعلی پرشیا(ایران), (تا
حدی که من اطلاع دارم) و اینکه در چنین مدت کوتاه
احساس عمومی مردم شوری که قبلا طرفدار
انگلیس و ضد روسیه بوده اند طرفدار المان شده اند, من پیشنهاد می کنم به
عنوان قدمهای ابتدایی ما باید از روش های
سیاسی برای ایجاد اختلاف بین گروهای مختلف در پرشیان مکران (بلوچستان تحت اشغال
ایران) استفاده کنیم.
تا انجا که می توان گفت هر نوع حکومتی که انجا
وجود دارد در حال حاضر در دست سیدخان است, او یک فرد معتاد به تریاک است بنابراین به سختی قابل اعتماد تلقی می شود.
با این حال, تنها راه که بروی ما باز به نظر می
رسد تا انجایی که ممکن است, با هدف افزایش اختلاف در میان بارانزهی ها و جلوگیری
از هرگونه ترکیب خصمانه انها,از سیدخان حمایت
کنیم.
جای تاسف است که در سالهای اخیر دستیابی تعدادی
از حاکمان مستقل به سلاح های دقیق و جمع شدن افراد یاغی در اطراف انها این کار را
بشدت مشکل کرده است.
تنها روشی که به نظر من امکان پذیر است پشتیبانی
ما ازمهراب خان این طرف مرز خودمان است, در حین استفاده قاطعانه از کمک پول, برای خرید از (وفاداری به انگلیس)خدمات
انهایی که در پرشیان(ایران) بلوچستان هستند و از طریق خویشاوندی , دوستی گرایشی به
مهراب خان( گیجکی) دارند.
اگرچه من اطمینان دارم که حضور نماینده سیاسی
کلات در مکران تاثیر بسیار خوبی خواهد داشت و مهراب خان را در همکاری با ناظم قادر خواهد ساخت تا این سیاست را اجرا کنند. من
نگرانم تلاش برای این تقریبا بی فاید خواهد بود مگر اینکه حمایت نظامی شود.
احتمالا اعزام نیروی منظم خارج از امکان است.
بنابراین, پیشنهاد می کنم من باید هر چه سریعتر
همراه با یک گروه (مناسب) از سرداران کلات با 200 نفر از مردان قبایل (انها به
نمایندگی از کلات) به تربت بروم.
اگر قبایل براهوئی برای ارائه این نوع خدمات
فراخوانده شوند فکرنکنم, در نظر گرفتن دیدگاه براهویی در اینجا خارج از
بحث خواهد بود. بجز در نزاع شخصی, برای یک
سردار براهویی شرم اور است تا با هم نوع خود بجنگد.
اگر دفاع کشور نیاز به جنگ وی با کسانیکه
خویشاوندان او نیستند داشته باشد, این افتخار بزرگی است ,ولی او نباید زندگی خود
را در معرض خطر قرار دهد, مگر اینکه توسط
خانواده اش و یا ریش سفید قبیله اش (همراهی) احاطه شود.
برای یک سردار براهوئی که در میدان جنگ بدون مراقبت بمیرد (جسد اش
بدون مراقبت در میدان جنگ رها شود) برای وی
و قبیله اش یک شرم غیر قابل توصیف خواهد بود. مردان براهوئی بیش از همه نیاز به
رهبر دارند؛ شجاعت وی بسته به حضور افراد با نفوذ قبیله اوست که شجاعت او را مشاهده
و پس از مرگ وی بازگویی کنند که شجاعت وی فراموش نخواهند شود.
بعلاوه,ممکن است از یک سرداربراهوئی خواسته شود بعنوان انچه وی وظیفه (نظامی) خود می داند خدمات ارائه دهد, این
وظیفه ان قدرت درخواست کننده است تا هزینه خدمات را قبول کند. اگر وی و مردانش
اماده جنگ باشند, تامین هزینه ها وظیفه کسانی است که انها برای او می جنگند.
اخیرا سرداران براهوئی, نه تنها از طریق مشارکت
سخاتمندانه خود در سپاه شتر بلکه حضورتقریبا مداوم خود در دفتر سیاسی یا
مرکزفرماندهی, هزینه ها را تحمل کرده اند, به سختی انتظار همکاری را از انها داشت
مگر اینکه هزینه های انها با همکاری صمیمانه و ازادانه پرداخت شود.
به نظر من موضوع اصلی که اکنون پیش روی ماست نه
تنها پشتیبانی حدامکان از ناظم است و همچنین بدست اوردن قبایل و سرداران کلات که
با علاقه بسیار زیاد امور را مشاهده می کنند ببیند که کاری انجام می شود و اینکه ناظم
بیک سو تنها رها نمی شود.
این را هم اضافه کنم که رفتن من به مکران
دوتاثیر همزمان خواهد داشت؛ تقویت کسانیکه که
در مکران در حال تردید هستند و رفع بی صبری که در میان مردان قبایل جهلاون
وجود دارد
همچنین از گسترش احساس نارضایتی در مکران
جلوگیری خواهم کرد, وبا استفاده از پاداش پولی جایکه امکان دارد من را برای کمک به
نیازمندان قادر خواهد ساخت تا بار دیگر
مردم را برای حمایت از ناظم و دولت جمع کنم. . در حاصل کردن خدمات ( وفاداری و نیروی جنگی به انگلیس) سرداران و عشایر
هیچ شکی ندارم به شرط اینکه بتوانم کمک
کافی را برای انها تضمین کنم.
فکر کنم یک سوال می ماند که باید مورد بحث قرار
گیرد, برای رسیدن بدون تاخیر به تربت چه مسیری را باید انتخاب کنم. از طریق کراچی
و پسنی همراه سرداران براهوئی هزینه بزرگی خواهد بود.
به عبارتی دیگر اگر از کلات به سمت پنجگور حرکت
کنم و از انجا به سمت تربت تا انجایی که به جهلاوان مربوط است بدون مزیت نخواهد بود, خطر حمله دیگری را
قبل از اینکه بتوانم به مکران برسم را باید تحمل کرد, از انجایی که جمع اواری
وسایل و خدمات در یک کمپ بزرگ احتیاج به نظم و وقت دارد قبل ازاینکه
بتوان هر گونه ترتیبی اتخاذ کرد
تصمیم گیری در این مورد ضروری است.
به این اقدام که پیشنهاد کرده ام فقط می توان
کمک موقتی نامید, از انجایکه وضعیت روز به روز تغییر می کند, بنابراین برای کسب
اطلاعات قطعی و پیشنهاد برای اینده ضروری است که باید در محل حضور داشته باشم
No comments:
Post a Comment