Friday, August 12, 2022

آیا ما به کشور-ملت و همچنین به الگوی ملت-کشور نیاز داریم؟

 ترجمه مهراب سرجوئی

 آیا ما به کشور-ملت  و همچنین به الگوی ملت-کشور نیاز داریم؟

یکی از وظایف هنجاری وسیاسی مفهمومی فوری زمان ما نو اندیشی در مورد قلمروهایی است که می خواهند دمکراتیک باشند چگونه انها می توانند تنوع فرهنگی اجتماعی و حتی چند ملتی را درون ان کشور تطبیق دهند. این نیاز به نواندیشی ناشی از عدم تطبیق بین واقعیت های سیاسی  جهانی دارد که ما دران زندگی می کنیم  و خرد سیاست کهنه که به ما ارث رسیده است. خرد کهنه است که معتقد  مرزهای قلمرو سیاسی یک کشور باید با  فرهنگ ملت مطابقت داشته باشند.

این درک مستلزم ان است که  هر کشور در درون خود باید فقط  شامل یک ملت باشد و از نظر فرهنگی  نباید بیشتر از یک ملت همگان باشد و اینکه هر کشور باید یک ملت باشد و هر ملت باید دارای یک کشوری باشد. با توجه به  واقعیت تنوع اجتماعی فرهنگی در بسیاری از قلمروهای سیاسی جهان این باورنادر شایع است، در واقع خطرناک بنظر می رسد، همانطوری که بحث خواهیم کرد، در حال حاضربسیاری از کشورها در دنیا با این دیدگاه  مطابقت ندارند. درحالیکه همه کشورهای دمکراتیک تاحدی تنوع فرهنگی دارند، برای مقاصد مقایسه ای می توانیم بگویم که، درهر زمان  کشورها ممکن است بصورت تحلیلی در سه گروه دسته تقسیم شوند؛

 

۱-کشورهایی که دارای تنوع فرهنگی عمیقی هستند، 

 گروه های زبانی-فرهنگی برجسته درمناطق بخصوص در قلمرو سیاسی مستقر ودراکثریت هستند وخواسته های انها توسط احزاب سیاسی عمده ای بیان  می شود و این احزاب به اسم ناسیونالیسم و حق تعیین سرنوشت، مطالبه  استقلال را  پیش می برند.   

 

۲-کشورهایی که از لحاظ فرهنگی بسیارمتنوع هستند، گروه های برجسته زبانی و فرهنگی درمناطقی در قلمرو مستقرهستند اما این تنوع فرهنگی برای مطالبات ناسیونالیسم و بسیج مردم برای استقلال  ظاهر نمی شوند.

 

۳-کشورهایی که دران یک  گروه از لحاظ فرهنگی تا حدی همگن است که خودش را ملت در نظر می گیرد، بر کشور تسلط دارد و هیچ گروه قابل توجهی مطالبه مشابه ای را بیان نکرده است.

کانادا، اسپانیا،بلژیک وهند کشورهای چند ملیتی قوی هستند که در دسته بندی اول قراردارند. سوئیس و ایالات متحده امریکا دارای گروه های متنوع و چند ملیتی هستند از انجایکه هیچ کدام از انها گروه قابل توجهی برای بسیج مردم برای مطالبه استقلال  را پیش نمی برد در دسته دوم قرار دارند.

 

    ژاپن، پرتغال، کشورهای اسکاندیناوی در دسته سوم قرار دارند. این بدین معنی نیست که این کشورها از اقلیت اتنیکی و تفاوت های منطقه ای خالی هستند اما در حال حاضر این اختلافات از نظر سیاسی برجسته نیستند.

 

این سه وضعیت بسیار مختلف چه پیامدهای برای تطبیق دمکراسی با تنوع دارند؟

برای ما پیامد عمده این است که اگر یک کشور در موقع شروع  انتخاب رقابتی برای ملت-کشور و دمکراسی سازی  تنها شامل یک گروه عمده باشد که خودش را ملت می خواند و در انجا احساس نسبتا عمومی از تاریخ، زبان  و مذهب مشترک در سرتاسر قلمرو وجود دارد، منطق ملت-کشورسازی و دمکراسی سازی را می توان متقابلا اجرا کرد.  

اما اگر انتخابات رقابتی تحت شرایطی اغاز شود که در انجا رقابت سیاسی از قبل بشدت چند ملیتی است، در چنین شرایط ملت سازی ودمکراسی سازی در تضاد هستند. به این دلیل که از  

میان چندین ملت فقط  یک ملت امتیازی برای ملت سازی و دمکراسی سازی را خواهد داشت.

ادامه دارد. مهراب سرجوئی لندن.

No comments: