ایده چند ملیتی یا چند فرهنگی در
کشورهای دمکراتیک از هوا بوجود نیامده است. گذشت زمان و کاربرد منابع مختلف شرایط های
مناسب راه را برای ظهور ان هموار
ساخته است .
یکی از مشکلات این است که بیشتر نوشته
ها روی این موضوع از روش شناسی ناسیونالیسم رنج می برند. هنگامیکه مفسران در
مورد ظهور چند ملیتی و یا چندفرهنگی توضیح می دهند تمایل دارند که روی کشور خاصی
تمرکز کنند، و سپس روی شخصیات، سازمانها ی
سیاسی، واقعه های تاریخی، استراتژی، ماهیت
نظام و انتخابات و غیره ان
کشور خاص استناد کنند.
بیان جزیات این عوامل بدون شک برای کشور زمانیکه در مورد ان کشور یا گروه
مسلط بحث می شود، مهم هستند. اما پس از
اینکه تمایل گسترده ای به سوی چند ملیتی
را تشخیص دادیم، واضح است که تمرکز اصلی باید بر نیروها و پویایی که در
سرتاسر دمکراسی های غربی و هند یافت می
شوند باشد تا بجای عواملی که مخصوص
کشورهای خاصی هستند.
باید دلایل ساختاری بنیادی وجود داشته باشد که توضیح دهد چرا بسیاری از دمکراسی های غربی با وجود
انتخابات مختلف و نظام های حزبی وسیاسی مختلف در جهت مشابهی حرکت کرده اند.
نیاز به توضیح است که چرا طیف گسترده ای از گروه های ملی در پیشبرد مطالبات
حقوقی خود قاطعانه تر عمل می کنند. چرا
طیف گسترده از کشورها برای پذیرش مطالبات حقوق ملت ها تمایل نشان داده اند. درک واضحی از اینکه این علل زیرساختی چه هستند
وجود ندارد. اما ایدولوژی رشد حقوق بشر و در نتیجه غیر مشروع بودن نظام های سیاسی
و قبیله سنتی از عواملی هستند که گرایش به سازگاری بیشتر تنوع چند ملیتی را ممکن و
غیر قابل انکار ساخته اند.
عواملی که تمایل به پذیرش در جهت چند
ملیتی را در بعضی از دمکراسی ممکن ساخته اند؛ بطور مثال ایدالوژی، رشد حقوق بشر،
غیر مشروع ساختن نژاد برتر، بیداری ملت های تحت سلطه و غیر مشروع ساختن طبقات
قبیله ای هستند. ایده های حقوق بشر در تشویق و توجیح مطالبات گروههای ملی و چند فرهنگی کمک کرده اند. و
همچنین بشدت برنحوه شکل گیری مطالبان
حقوقی، کانال گذاری، و فیلتر کردن مطالبات و نطباق انها با ارزش های هنجاری بین
المللی حقوق بشر تاثیر گذاشته اند.
در ابتد بعد از جنگ جهانی دوم
زمانیکه هنجارهای حقوق بشر کدگذاری
شدند این قوانین بعنوان جایگزی کردن سیستم حقوق اقلیت های ملی تلقی می شدند. برای
چندین دهه بعد از جنگ جهانی دوم تصور براین بود که حقوق بشر حقوق اقلیت ها را در
بر می گیرد، غالب شد. انقلاب حقوق بشر،
بعنوان مجموعه ای از ایده ها در مورد اقلیت های ملی و برابری نژادی و مجموعه از
جنبش های سیاسی که برای چند فرهنگی برابری
مبارزه کرده اند ازادتر ساخت، و به طور طبیعی منجر به مبارزه برای حقوق ملی
اقلیت ها منتهی شده است.
در مبارزه های معاصرایده های حقوق اقلیت ها باحقوق بشر در هم
بافته اند. مدل چند ملیتی وسیله جذابی است
برای روابط تاریخی سلسه مراتب ملی یا تبدیل دشمنی به شهروندی
دمکرات می باشد. اما داشتن یک ایده جذاب و
یا اخلاق قانع کننده به ندرت برای بوجود اوردن اجماع برای اصطلاحات سیاسی بزرگ
کافی است. هیچ راهی برای تعیین وزن نسبی
دقیق دلیل اصولی تر برای پذیرش چند ملیتی
در مقایسه با دلایل استراتژی وجود ندارد.
گروه مسلط بر ایران با وجود روند مثبت جهانی در مورد حقوق ملیت ها و تغییرات
اقتصادی و ژئوپلیتکی در منطقه و جهان تن به اصلات نداده است. نادیده گرفتن این که ایران یک کشور چند ملیتی است، نادیده گرفتن
این واقعیت که همه ملل تحت اشغال ایران در سرزمین های خود اکثریت قابل توجهی را
تشکیل می دهند انها را بیشتر متحرک و در مورد حقوق ملی خود قاطع تر کرده، تبعیص
ملیت های تحت اشغال ایران، بحران اقتصادی
در جمهوری اسلامی ایران را به جنگ اتنیکی هولناکی نزدیک کرده است. اما اپوزیسیون گروه مسلط ایرانی و رضا
پهلوی و مشاوران او شاید ازعواملی باشند
که جنگ اتنیکی در ایران را خونین تر و به
ان سرعت بیشتری بیفزایند.
مشکلات ایران را
نمی توان با لفاظی یا مراجعه به اسطورهای تاریخی حل کرد. مشکلات ایران را می توان
با مشارکت ملت های تحت اشغال ایران حل کرد.
ملل تحت اشغال می
توانند ایران را برای نقض حقوق بشر در میان سازمان های بین دولتی و سازمان های بین
المللی به چالش بکشند. همچنین ملل باید مشروعیت حاکمیت ایران را در سرزمین ملل غیر
فارس زیر سوال ببرند و از نقطه نظرملل تحت اشغال انچه رضا پهلوی برای اینده ایران در
نظر دارد قابل قبول نیست.
مهراب سرجویی فعال سیاسی است و برای استقلال بلوچستان مبارزه می کند
No comments:
Post a Comment